خانوادم فکر میکنن من آدم کینه ای و بدجنسی هستم. خودمم اینطور فکر میکردم ولی فهمیدم من یه آدم احمق و سست عنصر و خاک بر سرم که اگه یه آدم سالها حتی بهم بدی کرده باشه ولی بعدش ببینمش و باهام مهربون باشه، به یکباره تموم بدی هاش فراموشم میشه. 

اگه یکی بزنه دندونامو خورد کنه ولی فقط یه محبت کوچیک بهم کرده باشه، بخاطر اون محبت کوچیک وکم ارزشش، کل کارشو فراموش میکنم و یادم میره که دندونامو خورد کرده و بدون دندون شدم. 

از خودم به شدت متنفرم و حالم بهم میخوره. من نمیخوام یه آدم احمق و ساده دل باشم که راحت آدما رو میبخشم و کسی قدرمو نمی دونه. حالم از خوب بودن و بخشنده بودن چرت وپرت بهم میخوره . 

میدونی چرا اینو یادم اومد؟ تو وب یکی از دوستان اینو خونده بودم بعد یاد خودم افتادم چه آدمایی رو که بهم بدی کرده بودن خیلی راحت بخشیدم و یادم رفت چه ظلمی در حقم کرده بودن  و  دوباره باهاشون خوب رفتار کردم . 

من نمیخوام همچین آدمی باشم، میخوام یه آدم سخت و نفوذ ناپذیر باشم نه یه آدم سست عنصر و احمق. 

باید لیست کساییکه ظلم های خیلی بدی در حقم کردن که روی روح و روانم تاثیر گزاشته بنویسم بعلاوه کاریکه کردن تا برام یادآوری بشه و مثل احمقا وقتی میبینمشون باهاشون خوب نباشم و سرد رفتار کنم تا بفهمن چه آدمای پستی هستن و بفهمن من اونقدرا احمق نیستم که یادم بره چی بودن و چی کردن. 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها